مرگ خاموش شرافت حرفهای: هزینههای اجتماعی، اخلاقی و مالی «نجنگیدن» در برابر کارفرمایان ظالم
عادت سکوت، گرانتر از مطالبه است
ما در صنعت ساختوساز ایران به یک عادت خطرناک خو گرفتهایم: سکوت در برابر ظلم کارفرما. پیمانکاران اغلب ترجیح میدهند برای حفظ رابطه و گرفتن پروژهٔ بعدی، از حقوق قانونی خود چشمپوشی کنند. سکوت، به یک استراتژی بقای کوتاهمدت تبدیل شده است.
اما آیا این سکوت واقعاً ارزانتر است؟ یا دارد شرافت حرفهای، تعهدات اخلاقی و آیندهٔ کسبوکار ما را به تدریج میبلعد؟ ما باید بفهمیم که نجنگیدن با کارفرما یک عقبنشینی اخلاقی و مالی است و بهای آن را تمام جامعهٔ پیمانکاری و در نهایت، نیروی کار متخصص ما میپردازند.
۱. هزینهٔ شرکتی (مالی و بقاء): مارپیچ مرگ نقدینگی
اولین قربانی سکوت، نقدینگی و بقاء شرکت است. وقتی پیمانکار تصمیم به نجنگیدن میگیرد، در یک مارپیچ مالی گرفتار میشود:
تحمیل سربار و Rework: عدم مطالبهٔ هزینههای سربار ثابت در دورههای تأخیر مجاز (مانند درس اسکوندیدا)، عدم دریافت هزینهٔ تجهیز کارگاه مازاد، و پذیرش هزینههای Rework ناشی از نقشههای ۱۵ بار ریویژن خورده، مستقیماً به زیان میرود. اینها هزینههای مستقیم نجنگیدن هستند.
بلوکه شدن سرمایه: عدم مطالبهٔ مبالغ، در کنار خوابیدن و تمدید هزینهبر ضمانتنامهها، سرمایهٔ در گردش شرکت را قفل میکند و عملاً پیمانکار را به یک «مدیر بحران نقدینگی» تبدیل میکند، نه یک «اجراکنندهٔ سودآور».
تعدیل و تورم: در نهایت، دیرکرد در پرداختها و فرمولهای تعدیل که با نرخ تورم واقعی همخوانی ندارند، آخرین ضربه را به ارزش واقعی پول شرکت میزنند.
۲. هزینهٔ اخلاقی و اجتماعی: انتقال ظلم از بالا به پایین
اینجاست که فاجعهٔ اخلاقی رخ میدهد. پیمانکار که خود قربانی ظلم است، به جای مبارزه با ریشهٔ مشکل (یعنی کارفرما و بندهای قراردادی)، فشار را به ضعیفترین حلقهٔ زنجیره منتقل میکند: نیروی انسانی خود.
قراردادن حقوق نیرو در ردهٔ ضرر: پیمانکار حقوق نیروی متخصص (که اصلیترین سرمایهٔ اوست) را به عنوان «ضرر» یا «آخرین اولویت پرداخت» تلقی میکند. این دیدگاه غلط، نقدینگیِ کمبودآمده از جیب کارفرما را از حقوق نیروی کار جبران میکند.
افزایش بیکیفیتی: سکوت در برابر کیفیت پایین نقشهها و اطلاعات کارفرما، و در عین حال استفاده از نیروی کمتجربه برای کاهش هزینهها، منجر به فاجعههایی مانند 15 بار Revision و پایین آمدن کیفیت نهایی پروژه میشود. ظلم به نیروی کار، مستقیماً به بیکیفیتی پروژه ختم میشود.
۳. راهحل: اهرم مطالبهٔ مبتنی بر دانش (شکستن عادت)
نجنگیدن، یک استراتژی نیست، یک عقبنشینی اخلاقی و حرفهای است. پیمانکار برای بقا، چارهای جز آموختن فنون مطالبه ندارد.
ابزار نجات، قرارداد است: راهحل، دعوای حقوقی پرهزینه نیست؛ بلکه تبدیل شدن به یک «پیمانکار آگاه به قرارداد» است.
تمرکز بر اهرم: پیمانکار باید بداند که میتواند بندهای سلب مسئولیت را در همان مرحلهٔ امضای قرارداد حذف یا تعدیل کند و بندهای «مسئولیت کارفرما در قبال صحت اطلاعات» را وارد نماید. این ابزار به پیمانکار اجازه میدهد هزینههای ناشی از نقص اطلاعات، Rework و سربار را به صورت قانونی و مستند به کارفرما منتقل کند.
نتیجهگیری و فراخوان عمل
ما در مقابل ورشکستگی مالی و اخلاقی قرار گرفتهایم. تنها با شکستن عادت سکوت و تبدیل شدن به یک «پیمانکار آگاه به قرارداد» میتوانیم این چرخهٔ معیوب را متوقف کنیم.
تصمیم بگیرید: آیا میخواهید تا ابد هزینهٔ سکوت و شرافت حرفهای خود را بپردازید یا با اهرم دانش حقوقی، بقاء و شرافت کسبوکار خود را نجات دهید؟